Coeur Bleu

  • tadaaa
    tadaaa

!HBD to Me

!HBD to Me

آقا زادروزم فرخنده باد😔💃🏻

خب خب

یک سال از نظر شناسنامه بزرگتر شدیم اما همچنان کودک درونمون دو سال بیش نداره👍🏻

و تغییری که تو این یک سال کردم واقعا قابل توصیف نیست؛ منطقی‌تر شدم و از زدن حرفام نمیترسم و بعضیا میگن خیلی پرروئم😐😂 این خودش برام یه موفقیتههههه

جیغغغغغغغغغغغ میخوام شمعارو فوت کنممممم بیاین کیک بقولیممممم🥲😔😂

(البته فرداست ولی احتمالا فردا نمیرسم بیام بیان😐😂)

۱۳
posted on 27 , 1402 Aban . Views ۱۱۳

My Dear Diary

My Dear Diary

دفترچه خاطرات عزیزم!

احساسات، موضوع پیچیده‌ای است. چیزی که نمی‌توانم درکش کنم. نمی‌توانم بفهممش یا از آن سردربیاورم. گاهی، حتی نمی‌دانم چه می‌خواهم و چه کار باید بکنم‌‌. نمی‌دانم باید به عقلم گوش بدهم، یا به آنچه که قلبم و دلم می‌گوید. نمی‌دانم چرا این‌ دو، هیچ‌وقت هم‌نظر نیستند و هر ازچندگاهی، به هم‌پرسگی نمی‌نشینند تا حرفشان یکی شود‌.

دفترچه خاطرات عزیزم!

گاهی بسیار گیج و سردرگم می‌شوم و نمی‌توانم تشخیص بدهم راه درست کدام است. گویی بر سر یک دوراهی ایستاده‌ام؛ یک پایم به راست می‌رود و یک پایم به چپ، و من دارم از هم می‌پاشم و اندک اندک، نابود می‌شوم. عقلم می‌گوید فراموش کن، او فقط یک خاطره، یک تصویر است و بس. اما دلم، با او چه کار کنم، که همه حرفش همین است : تنها راه خاموشی آتش، خفه کردن آن است.

تو، همان آتشی‌. همان آتشی که غرورم را، احساسم را، مهربانی‌هایم را سوزاند و از بین برد، و رهایم کردی، آن هم با تلی از خاکستر بدرنگ، که هیچ‌کس متوجه نشد، اینجا تو آدمی را کشته‌ای که تمام وجودش را ارزانی تو کرده بود و در این دنیا، تو برایش یگانه و خاص بودی؛ درست مثل روباهی که شازده کوچولو اهلی‌اش کرده باشد. من آن روباه بودم و تو همان شازده کوچولویی بودی که یک روز، از آن دور دورها آمدی و دنیای یکنواخت و بی روحم طعم خوشبختی و شادی را چشید و پر شد از کمان‌های رنگی؛ اما در پایان، تو غزل زیبا و غمناک خداحافظی را برایم خواندی تا پیش گل سرخت بروی. گلی که در این دنیا، برای تو، مثل و مانندی نداشت و من خیال می‌کردم این خانه من در سنگ قرمز درونت است.

اوه، نه! تو را نمی‌گویم، دفترچه خاطرات عزیزم! مخاطبم، همان شازدهی است که آتش را بر پا کرد؛ اما او نکته‌ای را از قلم انداخته بود : اگر خاکستر در دلش انگیزه انتقام را بپروراند، تبدیل به آتش می‌شود. آتشی خطرناک که هیچ‌ مانعی، سد راهش نیست. مگر نه، دفترچه خاطرات عزیزم؟

۰
posted on 24 , 1402 Mehr . Views ۴۳

میگم...

چرا ادبیات فارسی،

هم جمع عربی داره

هم فارسی خودش عربی شده پارسیه؟

۹
posted on 15 , 1402 Mehr . Views ۸۷
page suivante derniere page premiere page page precedente
Made By Farhan Temp.No5